بایگانی
زیاد فرصت نکردم به وبلاگم برسم شرمنده به مرور درست میشهراه سومی هم هست :هوا سرد است وبخاری هم نفت ندارد . مجبوریم درز درو پنجره ها رو بگیریم تا دوباره گرمای خورشید را ببینیم. در این اتاق سرد منو وتو وخیلی ها حضور دارند. تا صبح هم هنوز خیلی مانده است . در این فاصله چه کنیم خیلی ها میگویند دلخور و افسرده وغمگین!یا بخواب یا گوشه ای کز کن وغصه بخور ! اما یک راه سوم هم هست که میتواند حتی از این شرایط سخت یک خاطره ی شیرین ابدی در ذهن ها بسازد .آن راه سوم این است که عاشق این سرما و سختی بشویم و آن را همین طوری که هست بپذیریم ! آن وقت میتوانیم تا صبح زیر پتو مثل بچه ها ریز ریز بخندیم . وبا هم نون و کباب بازی کنیم.حتی میتوانیم دور اتاق گل کوچیک بازی کنیم.و به نوبت برای خودمان المپیک راه بیندازیم .مهم نیست چه کاری قرار است بکنیم . اگر آماده ی عاشق شدن لحظات سخت بشویم .شادی های پنهان یکی یکی خودشان را نشان میدهند.
 
نوشته ی شباهنگ در پنجشنبه, شهریور ۳۰, ۱۳۸۵ | لینک |