بایگانی
سلام
از آن روز که فهمیدم تو در میان ما هستی به هر کس که می رسم سلام می دهم
 
نوشته ی شباهنگ در سه‌شنبه, اسفند ۰۸, ۱۳۸۵ | لینک |
...
راستی مسابقه ی هکرها در دبی انجام میشه کسی نمی خواد بره؟
 
نوشته ی شباهنگ در سه‌شنبه, اسفند ۰۸, ۱۳۸۵ | لینک |
سه شنبه ساعت1:30 بامداد
یک عامل دیگر را باید به عوامل آلوده کننده ی محیط زیست اضافه کرد :جوراب اقایون.البته رفتارهای بد دیگر که خیلی در میان اقایون رواج دارد پر کردن روزنامه های گوناگون در گوشه کنار خانه نگاه کردن به فوتبال که من با این یکی موافقم
به هزار ویک علت پاک وخوبیم به کدامین دلیل ها این ها را فراموش می کنیم ایا ارزش داره؟
 
نوشته ی شباهنگ در سه‌شنبه, اسفند ۰۸, ۱۳۸۵ | لینک |
فکر کردم
کلی فکر کردم چون وبلاگم نوپاست نمی خوام خواننده های اندکش رو هم از دست بده. با اینکه این روزا واقعا سرم شلوغه ولی سعی می کنم وبلاگم رو به روز کنم. راستی این سایت مسجد مقدس جمکرانه.
این حرفم شاید خنده دار باشه ولی کامنتم رسید به عدد6
 
نوشته ی شباهنگ در دوشنبه, اسفند ۰۷, ۱۳۸۵ | لینک |
خدا حافظ
یعنی چی برو بیا بشین پاشو پذیرایی کردن هم که سر جای خودش مکافات این عید هم یه جور دردسر داره شهرم که میشه شهر ارواح
ای زمین حساب من و تو از هم جداست درروز قیامت طلایی مشخص دزدیده ام و تو پول و... مقدارش معلوم نیست ولی وقتی گاه گاهی معلوم می شود طلاهای من انگشت به دهان می مانند و احساس حقارتی عجیب می کنند و زادگاه خود را عجیب تر می بینند که ایا ایده های ایده آلش این بود؟!!
اینا مطالبی بود که می خواستم تو این چند روز بنویسم ولی برای مدتی طولانی نیستم می دونم شاید زیاد مهم نباشه ولی برای من 1 نفر هم اهمیت داره خدا حافظ
 
نوشته ی شباهنگ در جمعه, اسفند ۰۴, ۱۳۸۵ | لینک |
چرا?
من من من ...!چرا ؟چون عاطفه همیشه می اید !همیشه تنهایی ام را به رخم می کشد عاطفه خدا لعنتت کنه
 
نوشته ی شباهنگ در جمعه, اسفند ۰۴, ۱۳۸۵ | لینک |
بی خیال!
به به شهرام جزایری خوش خنده ی بی خیال هم که فرارکرد!
 
نوشته ی شباهنگ در پنجشنبه, اسفند ۰۳, ۱۳۸۵ | لینک |
پاپ زان پل
پاپ زان پل دوم میگه:
بد ترین زندان قلب بسته است ایا افرادی در زندگی ات وجود دارند که انان را از زندگی خود کنار زده ای صرفا چون دیگران گفته اند انان خوب نیستند ؟ایا منصفانه است؟وقتی کسی را به درستی نمی شناسی چطور می توانی نتیجه بگیری که ارزش معاشرت کردن با تو را ندارد؟قلب و ذهن را از سر تعصب ورفتارهای کلیشه ای روی مردم نبند.بگذارهدف تو به جای برچسب زدن به مردم دادن عشق باشد و به انان فرصت بده.
 
نوشته ی شباهنگ در سه‌شنبه, اسفند ۰۱, ۱۳۸۵ | لینک |
نمی دونم چرا
نمی دونم چرا بعضی ها به جای نظر دادن دوست دارن ادم رو ناراحت کنندمعمولن این جور ادما از یه موضوعی رنج می برن
 
نوشته ی شباهنگ در دوشنبه, بهمن ۳۰, ۱۳۸۵ | لینک |
تا دلم می خواست گریه کردم
گشته ام غنچه ی زاری که به صحرای سکوت
غیر مشتی لجن و خارخریدارم نیست
یواشکی دیروز رفتم قبرستون سر خاک دوستم تا دلم می خواست گریه کردم کسی کاری نداشت که چی شده چرا گریه می کنی هوا داشت تاریک می شد پا شدم بیام می خواستم زود تر برگردم غافل از این که مقصد اخر منم تو این دنیا یکی از اون چاله هاست .خواهشن هر کی کامنت میذاره ادرس وبلاگش رو هم بگه. اقای پاپتی نیستیدمرد تنها هم اومد
 
نوشته ی شباهنگ در یکشنبه, بهمن ۲۹, ۱۳۸۵ | لینک |
هر اتفاقی را امکان پذیربدان

وقتی قرار است کار درستی را انجام دهی هر اتفاقی را امکان پذیربدان .وقتی می توانی با فقط یک سر تکان دادن و تایید "یک غیر ممکن "خاطری را شاد کنی ودل افسرده ای را به زندگی باز گردانی چنین کن.انسان خلق نشده است تا "امکان پذیرهای عالم" را تجربه و اثبات کند .بلکه هر انسانی برای این خلق شده است تادرزندگی خود لااقل امکان پذیر بودن یک"ناممکن "را تجربه کند و به دیگران نمایش دهد.
از مغلطه بازی بپرهیزید از بازی با جملات و اونا رو معیاری برای ارزیابی افراد قرار ندید .فلسفه بافی رو کنار بگذارید تا بتونین نفس بکشین فکرو زندگی کنین !و اونچه که مهمه راحتی وجدانه !سبکبالی ,انسانیت ,مهربونی,وایمانه.
معمولاوقتی کار خیری میکنیم نباید بگیم.اما امروز به خانم پیری کمک کردم وقتی دیدم بارش سنگین و نیاز به کمک داره خواستم یه کار خیر انجام بدم و اون هم با کمال میل قبول کرد از خداش بود :مادرجان خونت کجاست پیر شی عزیزم 5دقیقه بریم میرسیم من باور کردم با این کتف ناقص راه افتادم بیا حالا نیکی کن به بعضی ادما خوبی نمیاد روم نشد بگم دستم درد میکنه .گفتم کار خوبی انجام بدم شاید اونایی که کیفم رو دزدیدن دلشون بسوزه بیارن لااقل مبایلم رو بدن.
 
نوشته ی شباهنگ در جمعه, بهمن ۲۷, ۱۳۸۵ | لینک |
سپندار مزگان
دیگه حالم از هرچی عشق وعاشقی بهم می خوره اونم از نوع کشکیش حتی فیلم جابربن حیان رو به این موضوع ربط دادن فیلم از نفس افتاده اصلن نمیشه تقسیم بندی کرداکثرفیلم های ایرانی مربوط به این موضوع میشن . ادم خسته میشه بس که چیزای الکی میبینه مثل فیلم الکی دوست داشتن الکی زندگی الکی حرفای الکی رفقای الکی.دوستی به من میگفت اقایی خیلی دوستش داره گفته باید بینیت رو عمل کنی وای وای عجب دوست داشتنی من نتونستم جلوی خندم رو بگیرم .خنده داره دیگه کسی که ادم رو دوست داره همونطور که هست باید قبولش داشته باشه. عشق اسمانی:سه مرحله دارد1"تعاشق"عشق یک طرفه (مثل خیابون یه طرفه می مونه)من او را دوست می دارم ولی اونمی داندعاشق به معشوق دل بسته ولی او نمی داند2" تعاوض" عاشق خود را به قدری به معشوق عرضه می کند تا اینکه معشوق احساس می کند که عاشق دوستش داردتا اینکه اورا ازمایش می کند ولی ممکن که از اون دسته ادمهایی باشه که بیاد ودرباغ از هر گلی بچیندوبرودولی وقتی از امتحان سر بلندبیرون بیاد" او" هم عاشقش می شودوهردومی شوند هم عاشق هم معشوق که حالت معامله ای به خود می گیره دل فروشی می کنند اگه یک هدیه خریدی من هم یک هدیه به او می دهم که در این مرحله استانه ی تحمل وتربیت روانیمون پایین که زودی هر چه از دهنمون در اومد می گیم این عشق کامل نیست 3وسومین مرحله دوستی ویا عشق انقدر استمرار پیدا می کندکه در وجود هر دو چیزی به نام عشق واقعی پیدا می شودوقتی ان را پیدا می کنیم دیگه ظاهر مثل مو چشم هاووورا نمی بینیم "تورابه خاطرخودت میبینم و می خواهم"یعنی اگه اتفاقی برات بیفته چشم یا دستات رو از دست بدی مهم نیست من تو را دوست دارم .این اسم ها مثل لیلی مجنون فرهاد همش اسم و عشق دیدن خود معشوق است.خیلی ها میگن عشق یک طرفه خوب نیست ولی جمله ی قشتگی هست که میگه اگر من از بندگی معذورم او از خدایی معذور نیستاگر او مرا نمی خواهد ولی من اورا می خواهم برای تمام فصول عاشقیم خب حالا شما بگید جزکدوم دسته هستید حتمن میگید دسته ی سوم خدا کنه که همینطور باشه روز سپندار مزگان برشما مبارک خوش باشید
اقای پاپتی دارم به همین نتیجه میرسم
 
نوشته ی شباهنگ در پنجشنبه, بهمن ۲۶, ۱۳۸۵ | لینک |
اولین اتفاق جمعی بلاگی استان زنجان
می خواستم اولین نفری باشم که خبرهای نخستین جشنواره ی وبلاگ نویسی روبه اطلاع می رسونه اما به
دلیل انتخاب واحدو چندکارغیرمنتظره وقت نکردم .این جشنواره برای اولین باردرشهرستان ابهر بود.اولین اتفاق جمعی بلاگی استان زنجان. در واقع همون مطالب قبلی دوباره تکرارشدکه چند تا از نکات مهم روبه عرض می رسونم البته تا جایی که یادم بیاد :1سخنرانی خانم جعفری سایت"راحیل" درباره ی فیلتر کردن وبلاگ ها که من از ایشون تشکر می کنم 2 دریک نظر سنجی از کسانی که با وبلاگ نویسی اشنا یی دارند سوال شده که ایا این جشنواره ها دروبلاگ نویسی تاثیری دارد یا خیر؟که اکثرن گفته شده خیلی زیاد .3تاسیس پایگاه وبلاگ نویسی در ابهر.4اقای فتحی گفتن رئیس انجمن وبلاگ نویسان ابهر در اصل اقای عزیزخانی هستن که این مسولیت رو به من دادن.5 در واقع وبلاگ نویسی تحول اینترنتی ورشد ان درابهررا مدیون حمایت های فرماندارمعاونت فرهنگی ابهر میدونیم و جای تشکر را دارد6کلنگ اولین سالن اجتماعات 1100نفره در سطح استان در ابهر به زمین زده شده که اقای واعظی ارزو کردن انشاااا مراسم های بعدی در اون سالن برگزار بشه7بعداقای جورابلو صحبت کردن که از تهران تشریف اورده بودن ومن اشنایی چندانی با ایشون ندارم که ایشون وبلاگ رو نوعی رسانه می دونن که صورت پیچیده تری نسبت به دیگر رسانه ها داردبه این دلیل که دغدغه ی صورت تکوین خود به همراه داره که عرصه ی تخصصی نیست و ارمان خاصی نداره ولی به نظر من داره!! وبلاگ هنوز کاملن اجتماعی نشده که برگزاری این جشنواره ها باعث پیشرفت ان میشودیه جمله ی خیلی با حال گفت هر اتاقی اتاق فرمان جهان می شودو ما میتونیم تمام دنیا را در تخاطب خودقرار دهیم.اقای حاجی خانی معاون قالیباف که از تهران اومده بودن نیز صحبت کرد البته ایشون هم اصالتن ابهری هستند.همین طورامام جمعه ی ابهر و فرمانداردر اخر جوایزی به کسانی که در این زمینه فعالیت میکنند داده شد خانم جعفری اقایان فتحی و مردتنهاواعظی ارش جوادی و چند نفر دیگر. من فقط دوست دارم بنویسم و نظراتم رو بگم همین.اقای پاپتی شما راست می گید .سعی می کنم
 
نوشته ی شباهنگ در دوشنبه, بهمن ۲۳, ۱۳۸۵ | لینک |
کشور مقدس و پاک من
امروز با دوستان قرار شد به کوه بریم مثلا خواستم یه کمی از مشغله های فکری دور باشم ساعت 3 قرار شد بیان دنبالم ولی دلایلی باعث شد من خودم رو به بچه ها برسونم وقتی رسیدم تو خیابون عمیق در فکر بودم دروغ نگم یه کمی تو خواب بودم اخه از خواب تازه بیدار شده بودم دیدم خیابون خلوت بود خلاصه ی کلام کیفم رو دو تا موتوری زدن درست روز قبل از جشن واره ی وبلاگ نویسی ای خدا من موبایلم رو لازم داشتم برا عکس وبلاگ به این می گن نهایت خوش شانسی باز جای شکرش باقی اتفاقی برای خودم نیفتاد فقط دو متری رو زمین کشیده شدم بدونید چه حالی دارم دیگه فقط کتفم خیلی درد میکنه .ولی رفتم کوه یه گوله برفی بادم جان کاشت پای چشمم خدا کنه معلوم نشه این فردا بگذره من راحت بشم.یکی از دوستان گفت بس که این و اونو دست انداختی آه مردم گرفت ای بابا من فقط شوخی می کنم همین این اخلاقم رو برای همیشه گذاشتم کنارباور کنید
اشتباه تایپ درست شد
 
نوشته ی شباهنگ در جمعه, بهمن ۲۰, ۱۳۸۵ | لینک |
بلاخره یه تحولی ایجاد شد

چنان اشتیاق داشتم برا نوشتن که علی رغم خستگی زیاداومدم تا مطلبی رو بنویسم امروز چند تا از بلاگر ها رودر جلسه ای کوچیک دیدم هر چند زیادنبودن ولی بازجای شکرش باقی بود جلسه ای کوچک اما با ارمان هایی بزرگ و زیبا خیلی خوشحال شدم هیجان انگیز بود هر چند در این جلسه باز هم به خانم ها فرصت اندکی داده شد (ومظلوم واقع شدن)ولی درحال حاضرنمی خوام حرفی از فمنیست بزنم چون قرار گذاشتیم از تفرقه دوری کنیم مسائلی که باعث عدم پیشرفت کارهای گروهی چه در حیطه ی وبلاگ نویسی و چه مسائل دیگردر سطح استان میشن . موضوعهای زیادی رو مطرح کردن به عنوان هدف در اینده که به یکی دو مورد اشاره می کنم اول به یه موضوعی باید اعتراف کنم تصمیم داشتم وبلاگ نویسی رو بذارم کنار چون واقعن به درسم لطمه زده امابادیدن این شورو اشتیاق انگیزه ای نو برام به وجود اومد .اهداف:1ساخت وبلاگ عمومی برای اینکه دوستان حرف های مورد نیازرو بیان کنند که از نظر من هزارویک مزیت داره اشنایی هر چه بیشتر بلاگرا مهمترین دلیلش باید باشه2تبلیغات عمومی برای بلاگرهای زنجانی3یه موضوعی مطرح شد توسط مرد تنها که جالب بود ایشون گفتن چرا کامنت ها باید فقط مطالب رو تایید کنند گاهی اوقات لازمه که مخالفت خودشون رو اعلام کنند قرار نیست همیشه نکات مثبت وبلاگ رو دید و تعریف و تمجید کرد و اینکه گاهی اوقات کامنت ها بیش از اندازه خودمونی و شخصی می شن و موضوع خیلی خیلی مهم 4(بایدبایدیک چارچوب برای فیلترکردن وبلاگ ها مشخص کرد )در اخر مرد تنهابه بچه هایی که فقط شنونده بودن گفت شما حرفی نظری انتقادی ندارید ساکت نشستید می خواستم بگم نه خواهش می کنیم ادامه بدید من اصلا سرم درد نگرفت ولش می کردی تا صبح حرف میزد واه واه.خانم جعفری هم حضورداشتن.اگه بگم سر درد نگرفتم دروغ گفتم ولی ارزش داشت
 
نوشته ی شباهنگ در پنجشنبه, بهمن ۱۹, ۱۳۸۵ | لینک |
فرق بین این دو تا چی بود؟
روزی شخصی ابن سینا را دید که بسیار شاد بود و سعی می کرد از زندگی لذت ببرد به وی گفت : خداوند انسان های بی دردو غم را زود تر از این دنیا می بردابن سینا در پاسخ به ان مرد گفت : برای من طولانی بودن عمر مهم نیست عرض زندگی واینکه درمدت کوتاه چطور زندگی کنم اهمیت دارد.
کی میدونه چه مدتی زندست و یا بهتر :کی مرگ به سراغش میاد ؟
تنها آدمهای غمگین صورتکهای همیشه شاد دارند و بس
فرق بین این دو تا چی بود؟
 
نوشته ی شباهنگ در پنجشنبه, بهمن ۱۹, ۱۳۸۵ | لینک |
یکی از دستم ناراحت شده

از اینکه سر به سر دیگران بذارم وکل کل کنم خسته شدم ولی خودمونیما حالی میده .کم تر کسی متوجه میشه که داری سر کار میذاریش از خنده هام و تظاهر به این که ادم شادیم خسته شدم دلم برا تنهایی تنگ شده خیلی خسته ام تصمیم دارم برای مدتی شاید هم همیشه این رفتارو ترک کنم امید وارم عملی بشه چون یکی از دستم ناراحت شده هر کاری که می کنم اشتی نمی کنه
برای چند روزی نمی خوام بیام می خوام تنها باشم
 
نوشته ی شباهنگ در یکشنبه, بهمن ۱۵, ۱۳۸۵ | لینک |
چندنکته برای یاداوری

چندنکته برای یاداوری:
فکر چراغ مغز است .
خوشبخت ان است که ازسرگذشت دیگران پندگیرد. حضرت محمد ص
شرف آدمی به عقل و ادب است.
امدوشد زیاد ملامت وبیزاری می اورد.
بهترین دام برای دوست یابی گشاده رویی و خوش رویی است.
خواری دردرخواست ازخلق است.حضرت علی ع
خشم کلید همه ی بدی هاست.
کامل ترین سرمایه ادب است.امام حسن ع
بدون شکست پیروزی لذت ندارد.توماس
غروروخشم بسیار به هم شبیه هستند.امیل
موفقیت در زندگی مرهون اراده است نه مغز.لاهوری
ایمان به عمل است نه به ادعا.موروا
"فقیر ان نیست که کم دارد بلکه ان است که بیشتر میطلبد.
کاربهترین درمان دردهایمان است.ولتر
و
انسان از مادر ازاد متولد شده است.روسو
اقای hard...دوباره وبلاگ بسازید
من نوشته های همه ی وبلاگا رو دوست دارم ولی بعضی هاشون رو خیلی بیشتر فقط خواهشن این بار تند نرید اهسته تا وبلاگ شما از بین نره.
در ضمن من وقتی خیلی ناراحت می شم مطالعه می کنم.بچه که بودم یدونه کتاب می گرفتم دستم می رفتم بالای درخت بعد کمی گریه کردن شروع می کردم به خوندن منم این مدلیم دیگه
 
نوشته ی شباهنگ در یکشنبه, بهمن ۱۵, ۱۳۸۵ | لینک |
حرفی نیست
امشب رفتار یکی از بلاگرا من رو تو فکربرد احساس کردم ادم بی خودی هستم حرفی نیست
برم بشینم زبان بخونم
 
نوشته ی شباهنگ در پنجشنبه, بهمن ۱۲, ۱۳۸۵ | لینک |