بایگانی
بلاخره یه تحولی ایجاد شد

چنان اشتیاق داشتم برا نوشتن که علی رغم خستگی زیاداومدم تا مطلبی رو بنویسم امروز چند تا از بلاگر ها رودر جلسه ای کوچیک دیدم هر چند زیادنبودن ولی بازجای شکرش باقی بود جلسه ای کوچک اما با ارمان هایی بزرگ و زیبا خیلی خوشحال شدم هیجان انگیز بود هر چند در این جلسه باز هم به خانم ها فرصت اندکی داده شد (ومظلوم واقع شدن)ولی درحال حاضرنمی خوام حرفی از فمنیست بزنم چون قرار گذاشتیم از تفرقه دوری کنیم مسائلی که باعث عدم پیشرفت کارهای گروهی چه در حیطه ی وبلاگ نویسی و چه مسائل دیگردر سطح استان میشن . موضوعهای زیادی رو مطرح کردن به عنوان هدف در اینده که به یکی دو مورد اشاره می کنم اول به یه موضوعی باید اعتراف کنم تصمیم داشتم وبلاگ نویسی رو بذارم کنار چون واقعن به درسم لطمه زده امابادیدن این شورو اشتیاق انگیزه ای نو برام به وجود اومد .اهداف:1ساخت وبلاگ عمومی برای اینکه دوستان حرف های مورد نیازرو بیان کنند که از نظر من هزارویک مزیت داره اشنایی هر چه بیشتر بلاگرا مهمترین دلیلش باید باشه2تبلیغات عمومی برای بلاگرهای زنجانی3یه موضوعی مطرح شد توسط مرد تنها که جالب بود ایشون گفتن چرا کامنت ها باید فقط مطالب رو تایید کنند گاهی اوقات لازمه که مخالفت خودشون رو اعلام کنند قرار نیست همیشه نکات مثبت وبلاگ رو دید و تعریف و تمجید کرد و اینکه گاهی اوقات کامنت ها بیش از اندازه خودمونی و شخصی می شن و موضوع خیلی خیلی مهم 4(بایدبایدیک چارچوب برای فیلترکردن وبلاگ ها مشخص کرد )در اخر مرد تنهابه بچه هایی که فقط شنونده بودن گفت شما حرفی نظری انتقادی ندارید ساکت نشستید می خواستم بگم نه خواهش می کنیم ادامه بدید من اصلا سرم درد نگرفت ولش می کردی تا صبح حرف میزد واه واه.خانم جعفری هم حضورداشتن.اگه بگم سر درد نگرفتم دروغ گفتم ولی ارزش داشت
 
نوشته ی شباهنگ در پنجشنبه, بهمن ۱۹, ۱۳۸۵ | لینک |