بایگانی
روز نوشت
خاطره:دلم برای دبیرستان تنگ شده شیطنت ها یادم ه دبیر ریاضی وقتی درس میداد دستش رو تخته بود سرش سمت من دستش خسته می شد ماژیک رو میداد دست دیگش تمام حواسش به من بود تخته تموم می شد رو دیوارو می نوشت هی ... پیر شدیم رفت .همش درس درس
******************************
دعاي پاس کردن درس: الهي ادرکني پاسا ترمي به نمرتي دهي و دوازدهي و حفظا من مشروطي و فلجا استادي و لغوا امتحاني بحق برفا و آلودگي جوا
خداییش حال گیری شد هر چی خوانده بودیم فراموش شد .
******************************
سكوت را بايد معجزه دانست ؛ معجزه اي كه به قلب ها فرصت دوست داشتن و به ذهن ها فرصت انديشيدن مي دهد
اميد، با مرگ هم به گور نمي رود فردريك شيلر
در اين بازار نامردي / به دنبال چه مي گردي؟ / نمي يابي نشان هرگز / تو از عشق و جوانمردي / برو بگذر از اين بازار/ از اين مستي و طنازي / اگر چون کوه هم باشي / در اين دنيا تو مي بازي
******************************
به هیچ وجه به کسی حرف بد نمی زنم حتی اگه به آخرین درجه ی خشم برسم فقط سکوت ممکنه به شوخی حرفی بزنم ،اما بعضی آدما واقعا به چند تا حرف زشت نیاز دارن تا آدم شن البته کسی که لایق فحش بشه معلومه آدم بشو نیست که نیست پس بازم سکوت
******************************
پاداش یک شب تب کردن
امام سجاد (ع) فرمود:یک شب تب کردن کفاره گناهان یک سال است و این از آن روست که دردش یک سال بر تن می ماند .
امام صادق (ع) فرمود:یک شب تب ،کفاره گناهان پیش از آن و پس از آن است.
پس اگه سرما خوردین زیاد ناراحت نشین.
کتاب ثواب الاعمال عقاب الاعمال "شیخ صدوق(ره) ترجمه :صادق حسن زاده
یکی از دوستان داشت عکسم رو نگاه می کردگفت اینجا بینیت رو عمل نکردی گفتم من اصلا بینیم رو عمل نکردم اینجا تو عکس خوب نشده .تو رو خدا فکرو ذکر مردم شده همین چیزا کی بینیش رو عمل کرده کی چه کارکرده کی چه کار نکرده تازه خودش به نظر من نه تنها بینیش رو بلکه اخلاق و رفتارو بعضی از قسمت های صورتش باید جراحی می شد.تلفیق فرهنگ ایران و اروپا در ایران بیش از این نمی شود؟
 
نوشته ی شباهنگ در جمعه, بهمن ۰۵, ۱۳۸۶ | لینک |
درد دل ما رو گفتی دوست عزیز تشکر
 
نوشته ی شباهنگ در جمعه, بهمن ۰۵, ۱۳۸۶ | لینک |
قبلا این پستو گذاشته بودم ولی دوست دارم دوباره...
ساده است نوازش سگي ولگردُُُُُُُ شاهد آن بودن كه چگونه زير غلتكي ميرود و گفتن كه «سگ من نبود»ساده است ستايش گليچيدنش و از ياد بردن كه گلدان را آب باید دادساده است بهره جوئي از انسانيدوست داشتن اش بي احساس عشقياو را به خود وانهادن و گفتن كه: ديگر نميشناسم اشساده است لغزش هاي خود را نشناختنُساده است كه چگونه مي زييمباريزيستن سخت ساده استو پيچيده نيز هم
 
نوشته ی شباهنگ در چهارشنبه, بهمن ۰۳, ۱۳۸۶ | لینک |
احساس می کنم داخل یه قبر گیر کردم
احساس می کنم داخل یه قبر گیر کردم دارم خفه میشم یه بغضی گلوم رو به درد میاره که فکر می کنم تا آخر عمر از بین نره و تا آخر عمر این احساس خفگیو داشته باشم مگه یک معجزه بزرگ. بعضی از رفتگان به قدری تو زندگی آدم تاثیر می ذارن که این جمله رو که به تازگی شنیده بودم قبول ندارم "خاموشی سر آغاز فراموشیست پس خاموشی بهتر"خاطرات گاهی خوبن اما اگه برات عزیزوپاک باشن یاد آوریشون برات خیلی عذاب آوره، نا خواسته یاد آوری میشن.خوب نیست زیاد آدم وابسته ی کسی باشه به نظرم آدم برا خودش زندگی کنه خیلی بهتره.این اولین باره که تو وبلاگم یه درد دل اساسی کردم.اگه خدارو نداشتم می مردم. چند تا عکس می خواستم از حلیم پذیمون بذارم تلید نشد.انشاا... بعدننننن
 
نوشته ی شباهنگ در چهارشنبه, بهمن ۰۳, ۱۳۸۶ | لینک |
همین
کز دیوو دد ملولم وانسانم آرزوست.
 
نوشته ی شباهنگ در پنجشنبه, دی ۲۰, ۱۳۸۶ | لینک |
دلم نیامد این متنو نذارم در وبلاگم
شركت بریتیش تله كام یا همان BT لیستی از احمقانه ترین سوالاتی را كه كاربران كامپیوتری یا اینترنتی این شركت ارتباطی از مشاوران آنها پرسیده اند منتشر كرد. به نوشته پایگاه اینترنتی روزنامه مترو برخی از این سوالات آنقدر خنده دار است كه حتی خود سوال كنندگان پس از فهمیدن اشتباه خود به احمقانه بودن آن اعتراف كرده اند. لیست احمقانه ترین سوالات IT كه از مشاوران شركت BT انگلستان پرسیده شده به شرح زیر است: 1- كاربر: كامپیوتر می گوید هر كلیدی را (any keys) فشار دهید اما من نمی توانم دكمه any را روی كیبوردم پیدا كنم. 2- كاربر: من نمی توانم كانال های تلویزیون را با مونیتورم عوض كنم. 3- كاربر: من با یك نفر در اینترنت آشنا شدم می توانید شماره تلفن او را برای من پیدا كنید. 4- كاربر: اینترنت من كار نمی كند؟ مشاور: مودم را وصل كرده اید ، همه سیم های كامپیوتر را چك كرده اید؟ كاربر: نه الان فقط مانیتور جلوی من است هنوز كامپیوتر و مودم را از جعبه در نیاورده ام! 5- كاربر: پسر 14 ساله من برای كامپیوتر رمز گذاشته و حالا من نمی توانم وارد آن شوم. مشاور: رمز آن را فراموش كرده؟ كاربر: نه آن را به من نمی گوید چون با من لج كرده 6- مشاور: لطفا روی My Computer ، كلیك كنید. كاربر: من فقط كامپیوتر خودم را دارم كامپیوتر شما پیش من نیست. 7- مشاور: مشكل شما به خاطر نرم افزار اسپای ویری است كه روی دستگاهتان نصب شده(اسپای در انگلیسی به معنی جاسوس است) كاربر: اسپای!؟ ببینم یعنی او می تواند از داخل مانیتور وقتی لباس عوض می كنم من را ببیند؟
8- كاربر: نمی تونم دیسکتم رو دربیارم مشاور: دکمه رو فشار بدین كاربر : فشار دادم ولی در نمی اید مشاور: دكمه به راحتی تو می رود؟ كاربر: بله ؛ اما نه ، ببخشید من هنوز دیسكت را تو درایو نگذاشته ام ، هنوز روی میزمه. 9- كاربر: ماوس پد من سیم ندارد! مشاور: من فكر كنم متوجه منظور شما نشدم. ماوس پد شما قرار نیست سیمی داشته باشد. كاربر: پس چگونه می تواند ماوس را پیدا كند؟ یعنی وایرلس است؟ در یك مورد دیگر نیز مركز مشاوره مایكروسافت در انگلیس لیستی از سوال های ابلهانه مشتریانش را اینگونه منتشر كرده است. مرکز مشاوره : چه نوع کامپیوتری دارید؟ مشتری : یک کامپیوتر سفید...
*
مشتری : سلام، من «سلین» هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم مرکز : سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟ مشتری : آره ولی اون واقعاً گیر کرده مرکز : این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می کنم... مشتری : نه... صبر کن... من هنوز نذاشتمش تو درایو... هنوز روی میزمه.. ببخشید...
*
مرکز : روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن. مشتری : سمت چپ شما یا سمت چپ من؟
*
مرکز : روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟ مشتری : سلام... من نمی تونم پرینت کنم. مرکز : میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و... مشتری : گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی!
*
مشتری : سلام، عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم. هر دفعه سعی می کنم میگه : «نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم» من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلوی مانیتور گذاشتم ، اما کامپیوتر هنوز میگه نمی تونه پیداش کنه...
مشتری : من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم... مرکز : آیا شما پرینتر رنگی دارید؟ مشتری : نه.
*
مرکز : الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟ مشتری : یه خرس Teddy که دوستم از سوپرمارکت برام خریده.
*
مرکز : و الآن F8 رو بزنین. مشتری : کار نمی کنه. مرکز : دقیقاً چه کار کردین؟ مشتری : من کلید F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته...
مشتری : کیبورد من دیگه کار نمی کنه. مرکز : مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟ مشتری : نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم. مرکز : کیبوردتون رو بردارید و 10 قدم به عقب برید. مشتری : باشه. مرکز : کیبورد با شما اومد؟ مشتری : بله مرکز : این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه ای اونجا نیست؟ مشتری : چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه... اون یکی کار می کنه!
*
مرکز : رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple، و حرف بزرگ V مثل Victor، و عدد 7 هست. مشتری : اون 7 هم با حروف بزرگه؟
*
یک مشتری نمی تونه به اینترنت وصل بشه... مرکز : شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟ مشتری : بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد. مرکز : میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟ مشتری : پنج تا ستاره. *
مرکز : چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟ مشتری : Netscapeمرکز : اون برنامه آنتی ویروس نیست. مشتری : اوه، ببخشید... Internet Explorer* مشتری : من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه!
*
مرکز : مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می تونم کمکتون کنم؟ مشتری : عصرتون بخیر! من بیش از 4 ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟ مرکز : آآه..؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟ مشتری : من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از 4 ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می کنید؟
*
مرکز : چه کمکی از من برمیاد؟ مشتری : من دارم اولین ایمیلم رو می نویسم. مرکز : خوب، و چه مشکلی وجود داره؟ مشتری : خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟
 
نوشته ی شباهنگ در چهارشنبه, دی ۱۹, ۱۳۸۶ | لینک |
...
زان طره پر پيچ و خم سهل است اگر بينم ستم
از بند و زنجيرش چه غم آنکس که عياري کند
محوطه ی دانشگاه آزاد ابهر البته الان خیلی وسیع تر شده
 
نوشته ی شباهنگ در چهارشنبه, دی ۱۹, ۱۳۸۶ | لینک |
پروین اعتصامی
ای خوشا سودای دل ازدیده پنهان داشتن/ مبحث تحقیق را در دفتر جان داشتن
دیبه ها بی کار گاه و دوک و جولا بافتن/ گنجها بی پاسبان و بی نگهبان داشتن
بنده فرمان خود کردن همه آفاق را/ دیو بستن ,قدرت دست سلیمان داشتن
در ره ویران دل ,اقلیم دانش ساختن /در ره سیل قضا ,بنیاد و بنیان داشتن
دیده را دریا نمودن ,مردمک را غوصگر/ اشک را مانند مروارید غلطان داشتن
از تکلف دور گشتن,ساده وخوش زیستن /ملک دهقانی خریدن,کار دهقان داشتن
رنجبر بودن, ولی در کشتزار خویشتن/ وقت حاصل خرمن خودرا بدامان داشتن
روزرابا کشت وزرع وشخم آوردن بشب/ شامگاهان در تنور خویشتن نان داشتن
سر بلندی خواستن در عین پستی ,ذره وار/ آرزوی صحبت خورشید رخشان داشتن
 
نوشته ی شباهنگ در چهارشنبه, دی ۱۹, ۱۳۸۶ | لینک |
?
کاش دوباره متولد می شدم همراه با تجربه هایی که الان دارم تا دوباره لحظه های زندگیمو از نو بسازم چرا بعضی وقتا آدم قدر لحظه های زندگی رو نمی دونه
 
نوشته ی شباهنگ در سه‌شنبه, دی ۱۸, ۱۳۸۶ | لینک |
...
می دونی آبی یعنی آرامش یعنی قداست.
ابر سیاه:چرا به چنینن نتیجه ی روانشناس گونه رسیدی؟
چون دیدم گوشات مخملیه
 
نوشته ی شباهنگ در دوشنبه, دی ۱۷, ۱۳۸۶ | لینک |
و چه آسان
سهراب : گفتي چشمها را بايد شست ! شستم ولي..... گفتي جور ديگر بايد ديد! ديدم ولي..... گفتي زبر باران بايد رفت رفتم ولي او نه چشم هاي خيس و شسته ام را نه نگاه ديگرم را هيچکدام را نديد فقط در زير باران با طعنه اي خنديد و گفت : ديوانه ي باران نديده
و چه بی ربط.
وقت امتحانات چی میشه خوب یک بارم ما مشروط بشیم
سرمای امسال روآدما بی تاثیر نبوده آدم های یخی.
 
نوشته ی شباهنگ در دوشنبه, دی ۱۷, ۱۳۸۶ | لینک |