بایگانی
احساس می کنم داخل یه قبر گیر کردم
احساس می کنم داخل یه قبر گیر کردم دارم خفه میشم یه بغضی گلوم رو به درد میاره که فکر می کنم تا آخر عمر از بین نره و تا آخر عمر این احساس خفگیو داشته باشم مگه یک معجزه بزرگ. بعضی از رفتگان به قدری تو زندگی آدم تاثیر می ذارن که این جمله رو که به تازگی شنیده بودم قبول ندارم "خاموشی سر آغاز فراموشیست پس خاموشی بهتر"خاطرات گاهی خوبن اما اگه برات عزیزوپاک باشن یاد آوریشون برات خیلی عذاب آوره، نا خواسته یاد آوری میشن.خوب نیست زیاد آدم وابسته ی کسی باشه به نظرم آدم برا خودش زندگی کنه خیلی بهتره.این اولین باره که تو وبلاگم یه درد دل اساسی کردم.اگه خدارو نداشتم می مردم. چند تا عکس می خواستم از حلیم پذیمون بذارم تلید نشد.انشاا... بعدننننن
 
نوشته ی شباهنگ در چهارشنبه, بهمن ۰۳, ۱۳۸۶ | لینک |