بایگانی
از دست دخترها خیلی عصبانی هستم . منتظر بودم سرویس پر بشه دو تاازدانشجوهای پسر سوارسرویس شدن همچین با صدای بلند و با هیجان درباره ی دوتا دخترکه توخوابگاه سریه پسربا هم دعواکردن و یکی از دخترا حالش بد شده بردنش بیمارستان صحبت می کردن که همه متوجه شدن.و من در برابرهر یک جمله یک کیلو خجالت می کشیدم.می خواستم بگم اتفاقا چند روز پیش جلوی در دانشگاه دو تا پسر به خاطر یه دخترافتاده بودن به جون هم اما زبان به دهان گرفتم و خفه شدم . من نمیفهمم ایا ارزش این همه تحقیر رو داره؟؟؟!!!
 
نوشته ی شباهنگ در سه‌شنبه, دی ۱۲, ۱۳۸۵ | لینک |