بایگانی
نمی رقصانم ات چون دودی آبی رنگ ...

نمی گردانم ات در برج ابریشم

نمی رقصانم ات بر صحنه های عاج _

شب پاییز می لرزدبه روی بستر خاکستر سیراب ابر سرد

سحر،با لحظه های دیر مان اش،می کشاند انتظار صبح را در خویش ...

دو کودک بر جلو خان کدامین خانه آیا خواب آتش می کندشان گرم ؟

سه کودک بر کدامین سنگ فرش سرد ؟

صد کودک به نمناک کدامین کوی ؟

#

نمی رقصانم ات چون دودی آبی رنگ

نمی لغزانم ات بر خواب های مخمل اندیشه ای نا چیز : _

حباب خنده یی بی رنگ می ترکد به شب گرییدن پاییز اگر در جوی بار تنگ،

وگر عشقی کزو امید با من نیست

در این تاریکی نومید شاید سر به درگاهام _

دو کودک بر جلوخان سرایی خفته اند اکنون

سه کودک بر سریر سنگ فرش سرد و صد کودک به خاک مرده ی مرطوب.

#

نمی لغزانم ات بر مخمل اندیشه یی بی پای

نمی غلتانم ات بر بستر نرم خیالی خام :

اگر خواب آورست آهنگ بارانی که می بارد به بام تو

وگر انگیزه ی عشق است رقص شعله ی آتش به دیوار اتاق من ،

اگر در جویبار خرد ،می بندد حباب از قطره های سرد

وگر در کوچه می خواند به شوری عابر شب گرد _

دو کودک بر جلو خان کدامین خانه با رویای آتش می کنند تن گرم؟

سه کودک بر کدامین سنگ فرش سرد ؟

صد کودک بر نمناک کدامین کوی ؟

#

نمی گردانم ات بر پهنه های آرزویی دور

نمی رقصانم ات در دود ناک انبر امید :

میان آفتاب و شب برآورده ست دیواری زخاکستر سحر هرچند ،

دو کودک بر جلو خان سرایی مرده اند اکنون

سه کودک بر سریر سنگ فرش سرد و صد کودک به خاک مرده ی مرطوب

 
نوشته ی شباهنگ در دوشنبه, تیر ۲۹, ۱۳۸۸ | لینک |